تفاوتهای تحولات 88 با 1401 به روایت بادامچیان
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۶۲۴۷۱
به گزارش سایت فردا، به نقل از سایت خبرسراسری، اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی، درباره کارکرد کنونی احزاب و نیز ابعاد تحولات کنونی به گفتوگو پرداخته که بخش اول آن را در ادامه میخوانید.
***
در آغاز بطور کلی برداشت شما از تحزب در ایران چیست؟ آیا ما با تحزب حرفه ای در مواجه هستیم؟
اصل تحزب یک امر عقلایی و انسانی است با این مفهوم که یک مجموعه انسانی دور هم با برنامه های معین جمع می شوند و با نگرشی مشخص با یکدیگر در جهت اهداف خود و رسیدن به مقصد تلاش می کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنظر می رسید فعالیت حزبی در سال های اخیر بخصوص میان جوانان از جذابیت بسیار کمی برخوردار است؛چرا احزاب قدرتمند ایران و بطور کلی تحزب به چنین وضعیتی دچار شده است؟
اگر تحزب را به معنای کل تشکل های منسجم با شیوه ها و ساختار ها و شاکله های متفاوت بیابیم مثلا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را هم حزب بدانیم یا گروه ها و انجمن های اسلامی را هم حزب بدانیم به این معنا احزاب در جامعه ما فعال اند و همیشه هم فعال بوده اند اما اگر معنای دقیق حزب مدنظر باشد مشخصا باز هم در ایران تعداد قابل توجهی حزب وجود دارد البته برخی تعدادشان محدود است و در فولکس واگن جا می گیرند اما برخی نیز گسترده اند.
بنظر شما احزاب توانایی پاسخگویی به مطالبات جامعه را دارند؟بعد از اتفاقات اخیر عده ای مطرح کردند که اگر احزاب کارآمد حضور داشتند مردم می توانستند مطالبات خود را بصورت مسالمت آمیز مطرح کنند.
من در کتب و نوشته های گوناگون این مسائل را بحث کرده ام مثلا حزب از دیدگاه امام،رهبری،شهید مطهری،آیت الله آملی و..احزاب خوب و بد را دسته بندی کرده ام من سه کتاب عمده دارم یکی تحزب از نگاه علمی و تاریخی که اصلا مخالفین و موافقین احزاب چه می گویند و در دوران مشروطه و سپس دوران نهضت امام احزاب چه نقشی دارند کتاب دیگر آنچه باید از تشکل اسلامی بدانیم که تفاوت احزاب اسلامی با سایر تشکل هاست کتاب دیگر نیز تحزب آری،نه هست که سوال شما در این کتاب است که آیا اصولا باید حزب داشته باشیم یا خیر و آیا حزب قادر به پاسخگویی خواسته ها و درخواست ها هست یا خیر؛شما ملاحضه می کنید که در نظام کمونیستی حزب همه چیز است،قوه قضاییه و ارتش و مجلس و دولت و اقتصاد در دست حزب کمونیست است اکنون هم در برخی کشور ها اینگونه است،در احزاب غربی اینطور نیست و احزاب متعدد اند و دو الی سه حزب وجود دارند که بیشتر منافع گروه های خاص را تامین می کنند و ظاهرا هم از مردم صحبت می کنند اما مانند آمریکا دو حزب وجود دارد که توپ قدرت را به هم پاس می دهند و بیشتر منافع دارندگان قدرت را دنبال می کنند.در اسلام و نظام جمهوری اسلامی ولایی تحزب یک محدودیت خاص خود را دارد یعنی نمی تواند در قوه قضاییه باشد و مانند نظام کمونیستی رفتار نمی کند یا در نظام اطلاعاتی نیز احزاب حضور ندارند و فرمانده کل قوا ولی امر است که افراد را در قوه قضاییه منصوب می کند اما در دولت و مجلس احزاب می توانند حضور یابند در برخی از کشور ها همه فعالیت ها محدد به حضور در حزب است مانند آلمان که ضایع شدن حق کسانیست که یم خواهند انفرادی فعالیت کنند اما در نظام اسلامی حق افراد محدود نمیشود که حتما در یک یا دو حزب نیرومند باشند این محدود کردن آزادی مردم است لذا در نظام اسلامی هم منفرد داریم هم تجمعات گوناگون و هم احزاب و حزب ها هم حاکم مطلق نیستند حاکمیت مطلق از آن خداست و ولی فقیه هم توسط خبرگان مردم موظف است حاکمیت الله را تحقق بخشد بنابراین مبنا در حاکمیت اسلامی حاکمیت الله است و حاکمیت دین خدا و ارزش های الهی و انسانی است و این نیست که عده ای برای تقلید از غرب تصور کنند ما باید دو حزب داشته باشیم که قدرت را به هم پاس بدهند بقیه هم محدود شوند.در نظام اسلامی نوع تحزب مترقی و پیشرفته و ارزشمند است و اثرات خود را دارد موتلفه اسلامی نیز در زمان نهضت امام که ایشان موتلفه را تاسیس فرمودند نقش موثری داشت و همچنان دارد بنابراین ما در مسئله ی تحزب اسلامی به دنبال حاکمیت الله و تحقق آرمان های نظام بر اساس مبناهای اسلام هستیم.
حزب مطلوب بنظر شما دارای چه مشخصه هایی برای فعالیت در جمهوری اسلامی است و تفاوت موتلفه را دیگر احزاب را درچه می دانید؟
حزب موتلفه جریان اسلامی ولایی را محور دارد و مثل نهضت آزادی نیست البته نهضت آزادی از بین رفته است اما بازماندگانشان شیوه لیبرال را دنبال می کنند یا برخی احزاب چپ هستند اما حزب اسلامی نه چپ است نه راست و حزب ارزشی اسلامی است در نظام ما این نوع احزاب هم حضور دارند.جریان فقاهتی نیز غیر از جریانهای دیگر است البته برخی مانند احمدی نژاد هم در آن ها حضور دارند اما با برداشت های خودشان نه با برداشت های رهبری و فقه اسلامی به همین علت تفاوت هایی وجود دارد اما چون در جمهوری اسلامی آزادی از هر جهت وجود دارد و در فعالیت جمعی و فردی و تشکیلاتی نیز وجود دارد در جریان ها افکار مختلف وجود دارد.اینکه گفته می شود کشور نیاز به تحزب دارد را راست می گویند و این یک تجربه عقلی است،نمایندگان مجلس وقتی منفرد وارد مجلس می روند یک سال آزمون و خطا می کنند تا بفهمند مجلس چیست اما اگر از طریق حزب وارد مجلس شوند از آغاز می دانند چه کاری باید انجام دهند و هر سال از حضور در مجلس را با برنامه طی می کنند.یکی از عللی که مجلس فعلی دچار مشکلات است عدم حاکمیت تحزب بر آن است. انشالله در مجلس آینده اگر بتوانیم به عنوان یک جبهه متحد از همه دوستان انقلابی یک فهرست با برنامه ارائه کنیم مشخصا تاثیرات آن مجلس بسیار متفاوت است.یک مجلس حزبی متکی بر حزب است به شرطی که حزب اسلامی و با مبنا ارزشی باشد نه اینکه بگویند هر کسی از من است قبول است و هرکسی با ما نیست قبول نیست.آقای بهشتی می گفتند این احزاب طاغوت هستند و چه بهتر این طاغوت در مسیر اسلام نباشد امروز هم این احزاب را احزاب باندی می گویند که با باند بازی فعالیت می کنند.
تحولات یک ماه اخیر بنظر شما چه تفاوتی با اتفاقات سال های 88-96 و 98 دارد؟ آیا این تحولات ناشی از عدم کارکرد احزاب است؟
جریان این دوره فتنه، غیر از 88 است در آن سال میرحسین موسوی و لیبرال ها که دور او جمع شده بودند محور بودند در دورههای بعدی گروههای فتنهگر شلوغ میکردند در این دوره یک شبکه هدایتشده از خارج و فریب خورده و سادهلوح و عناصری ماجراجو که مردم هم نیستند این کار ها را می کنند مردم که نمی آیند شهر را آتش بزنند مردم ایران اصولا مردمی نیستند که بتوانند سر نیروی انتظامی را ببرند و این رفتارها را انجام دهند ایرانی متمدن است و تمدن چند هزار ساله را پشت سر دارد این افراد عین یک ستون پنجم از سوی بیگانه هستند بنابراین میبینید که در این ناآرامیها اصلا مسئله احزاب مطرح نیست.
منبع: فردا
کلیدواژه: احزاب سیاست بادامچیان ناآرامی ها خبرسراسری جمهوری اسلامی حزب اسلامی گروه ها یک امر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۶۲۴۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شباهتهای جنگ غزه و ائتلاف کفار و مشرکین مکه و یهود مدینه در جنگ احزاب
به گزارش حوزه جامعه خبرگزاری تقریب،مولوی عبدالروف توانا از علمای اهل سنت افغانستان در یادداشتی نوشت: پس از آنکه ماجراى جنگ احزاب پیش آمد، سوره احزاب نازل شد و حداقل تعداد 17 آیه آن، از این جنگ و حوادث آموزنده و مسائل تربیتى و پیامد هاى آن سخن گفت.
لذا شرح اوضاع این جنگ و بیان دقایق بسیار و ریزه کارى هاى فراوان در آن و تشریح وضع گروه هاى مختلف مسلمین با دقت و ظرافت در این میدان اجتناب ناپذیر است.
غزوه احزاب در یک نگاه
جنگ «احزاب» چنان که از نامش پیدا است مبارزه همه جانبه اى از ناحیه عموم دشمنان اسلام و گروه هاى مختلفى بود که با پیشرفت این آیین منافع نامشروعشان به خطر می افتاد.
نخستین جرقه جنگ از ناحیه گروهى از یهود «بنى نضیر» روشن شد که به مکه آمدند و طایفه «قریش» را به جنگ با پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تشویق کردند و به آن ها قول دادند تا آخرین نفس در کنارشان می ایستند، سپس به سراغ قبیله «غطفان» رفتند، و آن ها را نیز آماده کارزار کردند.
این قبائل از هم پیمانان خود مانند قبیله «بنى اسد» و «بنى سلیم»، نیز دعوت کردند، و چون همگى خطر را احساس کرده بودند، دست به دست هم دادند تا کار اسلام را براى همیشه یکسره کنند، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را به قتل برسانند، جامعه نوپای اسلامی را در هم بکوبند، مدینه را غارت کنند، و چراغ اسلام را خاموش سازند.
مسلمانان که خود را در برابر این گروه عظیم دیدند به فرمان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به شور نشستند و قبل از هر چیز با پیشنهاد سلمان فارسى، اطراف مدینه را خندقى کندند تا دشمن به آسانى نتواند از آن عبور کند و شهر را مورد تاخت و تاز قرار دهد (و به همین جهت یکى از نام هاى این جنگ، جنگ خندق است).
لحظات بسیار سخت و خطرناکى بر مسلمانان گذشت، جان ها به لب رسیده بود، منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمى لشگریان اسلام در مقابل آن ها (تعداد لشکر کفر را ده هزار، و لشکر اسلام را سه هزار نفر نوشته اند) و آمادگى آن ها از نظر تجهیزات جنگى و فراهم کردن وسائل لازم، آینده سخت و دردناکى را در برابر چشم مسلمانان مجسم می ساخت.
ولى خدا می خواست در اینجا آخرین ضربه بر پیکر کفر فرود آید، صف منافقین را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد، توطئه گران را افشا کند، و مسلمانان راستین را سخت در بوته آزمایش قرار دهد.
سرانجام این غزوه به پیروزى مسلمانان تمام شد، طوفانى سخت به فرمان خدا وزیدن گرفت، خیمه و زندگى کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدى در قلب آن ها افکند، و نیروهاى غیبى فرشتگان به یارى مسلمانان فرستاد.
قدرت نمائی هاى شگرفى همچون قدرت على (ع) در برابر عمرو بن عبدود بر آن افزوده شد، و مشرکان بى آنکه بتوانند کارى انجام دهند پا به فرار گذاردند. این دورنمایى بود از جنگ احزاب که در سال پنجم هجرى واقع شد.
نمونۀ کامل جهاد دفاعی
تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند این نوع جهاد را، جهاد دفاعى مى نامند.
جنگ احزاب جنبه دفاعى داشته است؛زیرا آغازگر جنگ، مشرکان بودند. آنها از نقاط مختلف سرزمین حجاز، به فرماندهى مشرکان مکه به سمت مدینه حرکت کرده و آن شهر را محاصره نمودند. مسلمانان ناچار بودند از جان و مال و ناموس و عقاید خویش دفاع کنند. آیا هیچ عاقلى به خود اجازه می دهد که در مقابل دشمنان تا دندان مسلّح - که قصد داشتند پیامبراسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم و مسلمانان را به قتل برسانند و زنان و بچّه هاى آنان را اسیر کنند و مدینه را ویران نمایند - ساکت بنشیند؟ آیا مقابله با آنها خشونت محسوب می شود.
مشورت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با مردم
در مسائل مهم اجتماعى مربوط به یک کشور سزاوار است که با همه مردم در سراسر آن کشور مشورت شود،حتّى از تاریخ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز به خوبى استفاده می شود که آن حضرت با اینکه عقل کلّ بود، باز به نظر اکثریت مسلمانان در موارد «مشورت» احترام می گذاشت.
از جمله در جنگ خندق که در مورد ماندن در مدینه یا بیرون رفتن و جنگیدن در خارج مدینه با مسلمانان «مشورت» فرمود؛ در اینجا میان یاران پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اختلاف شد ...
گروهى طرفدار این شدند که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به خارج از مدینه برود، ولى سلمان گفت ما هنگامى که از سواران دشمن بیمناک بودیم، در اطراف شهر خندق می کندیم، آیا اجازه می فرمایى اى رسول خدا که در اطراف مدینه خندق بکنیم؟ نظریه سلمان مورد قبول اکثر مسلمین واقع شد (و کندن خندق را ترجیح دادند و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آن را پذیرفت)
مدیریت در بحران
کسانى که داستان جنگ احزاب را در قرآن مجید و روایات و تواریخ مطالعه کنند به خوبى می دانند که در این میدان یک نابرابرى شدید در میان مسلمین و دشمنان آنها وجود داشت و چنان مدینه را محاصره کرده بودند که بر حسب ظاهر سقوط مدینه حتمى بود و کار به قدرى بر مسلمانان مشکل شد که به تعبیر قرآن «اذْ زاغَتِ الْابْصارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ ... وَ زُلْزِلوا زِلْزالًا شَدیداً؛ و زمانى که چشمها از شدت وحشت خیره شده و دلها به گلوگاه رسیده بود ... و مومنان تکان سختى خوردند».
اما این ناخداى بزرگ به هنگامى که سفینه اش گرفتار سخت ترین طوفان ها، می شود کم ترین ضعف و سستى و دستپاچگى به خود راه نمی دهد، او هم ناخدا است هم لنگر مطمئن این کشتى، هم چراغ هدایت است، و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان.
همراه دیگر مؤمنان، کلنگ به دست می گیرد، خندق می کند، با بیل جمع آورى کرده و با ظرف از خندق بیرون می برد، براى حفظ روحیه و خونسردى یارانش با آنها مزاح می کند، و براى گرم کردن دل و جان آنها را به خواندن اشعار حماسى تشویق می نماید، مرتباً آنان را به یاد خدا می اندازد و به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید می دهد.
از توطئه منافقان بر حذر می دارد و هوشیارى لازم را به آنها می دهد. از آرایش جنگى صحیح و انتخاب بهترین روشهاى نظامى لحظهاى غافل نمی ماند، و در عین حال از راههاى مختلف براى ایجاد شکاف در میان صفوف دشمن از پاى نمی نشیند.
به راستی اگر به داستان جنگ احزاب و مسأله حفر آن خندق عظیم به گرد مدینه که نه عابر پیاده به آسانى می توانست از آن بگذرد، و نه سواران می توانستند از روى آن بپرند، آن هم در مدّتى کوتاه و با وسائل بسیار بسیار ابتدائى، بیندیشیم، و مدیریت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم را در این زمینه و کیفیت تقسیم این کار را میان یارانش بنگریم، به دقّت و ظرافت در برنامه ریزى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم پى می بریم و جالب این که تا کار خندق پایان یافت، دشمن هم از راه رسید!
جنگ احزاب در بوتۀ آزمون
جنگ احزاب، محک آزمون عجیبى بود، براى همه مسلمانان و آنها که دعوى اسلام داشتند، و همچنین کسانى که گاه ادعاى بى طرفى می کردند و در باطن با دشمنان اسلام سر و سر داشتند و همکارى می کردند.
موضع گروههاى سه گانه (مؤمنان راستین، مؤمنان ضعیف و منافقان) در عملکردهاى آنها کاملا مشخص شد، و ارزشهاى اسلامى کاملا آشکار گشت. هر یک از این گروههاى سه گانه در کوره داغ جنگ احزاب، سره و ناسره بودن خود را نشان دادند.
طوفان حادثه بقدرى تند بود که هیچکس نمی توانست آنچه را در دل دارد پنهان کند، و مطالبى که شاید سالیان دراز در شرائط عادى براى کشف آن وقت لازم بود در مدتى کمتر از یک ماه به ظهور و بروز پیوست!
در آن روز اخبار و بشارتهای پیامبر جز در نظر مؤمنان آگاه، فریب و دروغى بیش نبود؛ امّا دیده ملکوتى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در لابه لاى جرقّه هاى آتشین که از برخورد کلنگ هایى که براى حفر خندق بر زمین کوبیده می شد، جستن می کرده، می توانست گشوده شدن درهاى قصرهاى پادشاهان ایران و روم و یمن را ببیند، و به امّت جان بر کفش بشارت دهد، و از اسرار آینده پرده بردارد.
گروهى در فکر خانه و زندگى خویشتن و در فکر فرار بودند، جمعى سعى داشتند دیگران را از جهاد باز دارند و گروهى تلاش می کردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند.
پیداست مردمى که این چنین ضعیف و بى پایه اند، نه آماده پیکار با دشمنند و نه پذیراى شهادت در راه خدا، به سرعت تسلیم می شوند و تغییر مسیر می دهند.
به عکس منافقان و یا مؤمنان ضعیف الایمان که طوفان حوادث آنها را به این طرف و آن طرف می افکند، و هر روز فکر شوم و تازهاى در مغز ناتوان خود می پروراندند، مومنان ، از آنجا که به آنها گفته شده بود که شما در بوته هاى آزمایش سختى آزموده خواهید شد، با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شدند و بر ایمانشان افزود. لذا همچون کوه، ثابت و استوار ایستادند، و اثبات کردند، "عهدى که با او بستند هرگز گسستنى نیست": «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ؛ در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بسته اند ایستاده اند، بعضى از آنها به عهد خود وفا کرده، جان را به جان آفرین تسلیم نمودند و در میدان جهاد شربت شهادت نوشیدند، و بعضى نیز
در انتظارند».
خلاصه، هرکس اسرار باطنى خویش را در این رستاخیز عجیب و «یوم البروز» آشکار ساخت.
تمامی ایمان در برابر تمامی کفر
جنگ احزاب چنان که از نامش پیدا است نبردى بود که در آن تمام قبائل و گروههاى مختلف دشمنان اسلام براى کوبیدن «اسلام جوان» متحد شده بودند.
جنگ احزاب آخرین تلاش، آخرین تیر ترکش کفر، و آخرین قدرت نمایى شرک بود، به همین دلیل هنگامى که بزرگ ترین قهرمان دشمن یعنى «عمرو بن عبدود» در برابر افسر رشید جهان اسلام «امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام» قرار گرفت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «بَرَزَ الْایمانُ کلُّهُ الَى الشِّرْک کلِّهِ؛ تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار گرفت».
چرا که پیروزى یکى از این دو نفر بر دیگرى پیروزى کفر بر ایمان یا ایمان بر کفر بود، و به تعبیر دیگر کارزارى بود سرنوشت ساز که آینده اسلام و شرک را مشخص می کرد. به همین دلیل بعد از ناکامى دشمنان در این پیکار عظیم، دیگر کمر راست نکردند و ابتکار عمل بعد از این، همیشه در دست مسلمانان بود.
سخن آخر: (دستاوردهای جنگ احزاب)
سر انجام این غزوه بى آنکه احتیاج به درگیرى وسیع و گسترده اى باشد و مؤمنان متحمل خسارات و ضایعات زیادى شوند: با پیروزى مسلمانان تمام شد.
ناکام ماندن آخرین تلاش دشمن و در هم شکسته شدن برترین قدرت نهایى آن ها، رو شدن دست منافقین و افشا شدن کامل این دشمنان خطرناک داخلى، جبران خاطره دردناک شکست احد، ورزیدگى مسلمانان، و افزایش هیبت آنان در قلوب دشمنان، بالا رفتن سطح روحیه و معنویت مسلمین به خاطر معجزات بزرگى که در آن میدان مشاهده کردند، تثبیت موقعیت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در داخل و خارج مدینه و فراهم شدن زمینه براى تصفیه مدینه از شرّ یهود بنى قریظه از جمله پیامدهاى پربار این جنگ بود.
اوضاع خاورمیانه، در یک شباهت بسیار ساده، همان ائتلاف کفار ومشرکین مکه و یهود مدینه را میماند که مشهور به جنگ احزاب است !
استکبار سلطه طلب وسران منافق وبی غیرت عرب وارتش نامدار رژیم جعلی اسرائیل، درست در مقابل جبهه حق طلب مقاومت قرار گرفته وتدارک چنین صحنه ای را دارند.
اما در جانب جبهه حق ودفاع از مشروعیت بخشی به حقوق انسانی، مجاهدان علی دیگر ضرورت است تا عَمرِ بنِ عَبدَوَد های دوران را نشانه گرفته و شمشیر بر تن اختاپوس صد پای اسرائیل حواله کرده وسر این اژدهای قهار را ببرد.
روزهای این پهلوانی و کسب لقب اسداللهی فرا رسیده است!
یقین دارم خداوند متعال بار دیگر چنین فتح وظفر را شامل حال مجاهدان جبهه مقاومت می سازد و برنده این نبرد نابرابر آن شاء الله حماس حماسه ساز و سایر گروه های فلسطینی یمنی و لبنانی خواهند بود و جشن پیروزی را در غزه مظلوم اما مقتدر خواهند گرفت .الیس الصبح بفریب
مولوی عبدالروف توانا
انتهای پیام/